قطعه

چراغ قرمز چشمک زن

چراغ قرمزچشمک زن

پشت اولین چراغ قرمزنزدیک خانه رسیدم. شمارش گر قرمز عددهجده را نشان می داد. بارش باران روز گذشته ماشین را استتار کرده بود .یاد زمان جنگ افتادم که با گل مالیدن به ماشینها آنهارا از دید دشمن مخفی می کردند. شیشه شوی را بکار انداختم. تیغه های برف پاک کن با هر رفت وبرگشت قدری از آثار بارش شب وروز گذشته راپاک می کرد وبا خود به گوشه های شیشه می برد.

زمان به ثانیه های آخر رسید. با شمارش معکوس به راه افتادم. زمانی که پشت چراغ رسیدم به سختی میتوانستم دیدگاهم را ببینم وحالا با شیشه های شسته وپاک به آسمان نیمه ابری ومردمان که با لبخند از خیابان گذر می کردند نگاه می کردم.

برای همه ما اتفاق افتاده است که در برخورد به موضوعی آنرا ناخوشایند دیده ایم. گاهی برای موضوعی که خبر موثقی از چگونگی آن نداریم، اظهار نظر می کنیم ویا جزع وفزع به راه می اندازیم. بارها اتفاق افتاده که با برخورد عجولانه،  موجبات شرمساری خودم را فراهم کنم.

از امروز یاد گرفتم مثل برف پاک کن برای شیشه های غبار گرفته، چند بار پلک بزنم وگرد باور های نادرست را از روی چشمم پاک کنم تا آنچه در نگاهم  قرار دارد را واقعی وشفاف ببینم.

author-avatar

درباره ModirSite

سالهاست که حسابداری می کنم. متولد دهه پنجاه هستم وچند سالی است که برای دل خودم مطالب واتفاقات روز مره ر ا داستان میکنم. زندگی پراز فراز وفرودی داشته ام وبه لطف خداوند توانستم دخترم را به ثمر برسانم. اگر مایل هستید سرگذشتم را بخوانید در میان داستانهایم میتوانید آنرا ببینید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *