holidays

نامه به نوه عزیزم (روزهای تعطیل تقویم رسمی ۲۸شهریور۱۴۰۲)

  نوه دوست‌داشتنی دروددر تقویم روزهای زیادی را تعطیل رسمی اعلام کرده‌اند. چهار روز اول فروردین جشن نوروز، 12 و 13 فروردین روز رفراندوم و طبیعت، 23 فروردین شهادت حضرت علی و 2 و 3 اردیبهشت تعطیلات عید فطر، 26 اردیبهشت شهادت امام جعفر، 14 و 15 خرداد فوت امام خمینی،8 خرداد عید قربان، 16 خرداد عید غدیر خم، 5 و 6 مرداد عاشورا و تاسوعا، 15 شهریور اربعین، 23 تا 25 شهریور رحلت پیامبر و امام رضا، 2 مهر شهادت...

ادامه مطلب

The right way to educate

نامه به نوه عزیزم (نحوه تربیت ۲۲شهریور۱۴۰۲)

 نامه به نوه عزیزم (نحوه تربیت)عزیز دلم، اولادم، بازم درود به تو که داری ذهن مرا می‌بینی.این روزها در کشورم بر سر تارهای مو جنگ و جدال است. مردم و دولت غاصب برای این تارها در حال ستیزند یکی معتقد است که باید پوشانید شراره‌های آتش را و دیگری می‌خواهد ابتدایی‌ترین حق مسلم یک انسان را با تارهایش به دست آورد. بگذریم.در این گیرودار دختری را به جرم بدحجابی تأکید می‌کنم بدحجابی به دادگاه احضار می‌کنند. نامه‌ای به خانواده می‌دهند...

ادامه مطلب

Toy car repair

نامه به نوه(دل‌بستگی جز رنج پیامدی ندارد ۲ شهریور ۱۴۰۲)

 دل‌بستگی جز رنج پیامدی ندارد 2 شهریور 1402نامه به نوه عزیزمدوستی برایم تعریف می‌کرد که فرزندش در ساخت ماکت‌های اتومبیل و تغییر شکل ظاهری آن‌ها بسیار متبحر است. تمام بچه‌های فامیل اسباب‌بازی‌هایشان را برایش می‌آورند واو آن‌ها را تعمیر و تبدیل به احسن می‌کند.کلی راجع به شرایط او صحبت کرد و از فنونی ابتکاری و ابداعی و خلاقیت او داد سخن گفت.در ذهنم داشتم تجسم می‌کردم که چقدر درآمد دارد و چقدر توانسته به خانواده کمک کند. باذوق فراوان گفتم:...

ادامه مطلب

Honorable weaving

نامه به نوه (وقت باارزشت را تلف نکن ۱ شهریور ۱۴۰۲)

وقت باارزشت را تلف نکن 1 شهریور 1402نامه به نوه باهوشمدفعه قبل که برادرم همراه خانواده آمده بودند تازه تابستان از راه رسیده بود. از دختر برادرم پرسیدم: برنامه‌ات برای تابستان چیست؟ چه کلاسی می‌روی؟ چه یاد می‌گیری؟ چطور می‌خواهی زمانت را مدیریت کنی؟سرش را روی گردن چرخشی داد و گفت: هیچی؟گفتم: یعنی چی هیچ کلاسی نمی‌روی؟ زبان؟ نقاشی؟ موسیقی؟ کاردستی ویا نویسندگی؟خودش را به راه دیگری زد و با غمزه گفت: دوست ندارم.نگاهم پراز شراره آتش شد. اگر از...

ادامه مطلب

خواسته ها وپاسخ ها

خواسته های بی جواب ومحبت های ظاهری(نامه به نوه ۱۴۰۲/۰۵/۲۶)

 26/05/1402نامه به نوه دوست‌داشتنی و شیرینمعزیزکم امروز صبح زود بانک رفتم تا پولی را بری دوستم واریز کنم.کارت را وارد کردم. چیزی نرم و گرم بین پاهایم شروع به چرخش کرد. صدای میو آن مرا واداشت تا سرم را پایین بگیرم واو را ببینم. قربان صدقه‌اش رفتم. پوست بدنش زرد گل ماشی با خال‌های سفید بود. انگار یک ببر کوچک در اطرافم می‌چرخید. کارم را انجام دادم او هم هم‌زمان در حال مالیدن خودش به پاهایم بود.خم شدم زیر گلویش...

ادامه مطلب

بروکراسی اداری

بروکراسی اداری(نامه به نوه۱۶مرداد۱۴۰۲)

نوه عزیزم درود پرتوروز گذشته به شهرداری رفتم تا مطالباتمان را پیگیری کنم. به مالی سری زدم و معلوم شد که بخشی از فاکتورهایمان برای چندمین بار گم‌شده است. از مسئول آن پرسیدم گفت: در کارپردازی ویا فضای سبز دنبال آن بگرد هرچه فاکتور بوده را در لیست شما وارد کرده‌ایم.به کارپردازی رفتم. از آقای میر صانعی سؤال کردم. دفاتر مرسولات را جلویم گذاشت تا رد فاکتورهایم را بگیرم. با شمار هایی که داشتم به مالی برگشتم. پرونده را جلوی...

ادامه مطلب

نامه به نوه(درصد های جدید اختراع شده۲۵تیر۱۴۰۲)

نامه به نوه عزیزمداستانی هست که می‌گویند برای فتح یک شهر (شیرازوتبریز ویا اصفهان ویا کرمان ویا ...) مهاجمان که نمی‌دانم چه کسی بوده (روایات مختلفی هست نادرشاه ویا تیمور) برای فتح شهر دچار مشکل می‌شوند. حریف فرهنگ و سنت‌های دیرینه آن قوم نمی‌شوند. وزیر مهاجمان که فردی دانا بود، پیشنهاد می‌کند که بزرگان و ریش‌سفیدان را بیاورند. همه را از دم تیغ می‌گذراند.فرمانده با اعتراض می‌گوید: با این کار مقاومت این مردم بیشتر می‌شود. وزیر در پاسخ می‌گوید: احمق‌ترین...

ادامه مطلب

swelling matador

نامه به نوه (ماتادور بی تجربه۲۰ تیر ۱۴۰۲)

  نوه شیرینم درودماتادور ها هرسال، در اسپانیا دورهم جمع می‌شوند. بعدازاینکه جمعیت در یک میدان خاص ویا خیابان‌های اطراف تجمع کردند، گاوهای وحشی را رها می‌کنند. ماتادور حرفه ای، او را با شنل سرخش کنترل می‌کنند. گاو با دیدن رنگ قرمز، متنفرانه به دنبال شنل سرخ ماتادور از این‌سوی میدان به آن‌سوی می‌دود. جمعیت "هٌولی ی" گویان رقص گاو وماتادور را با لذت تماشا می کنند.بعدازاینکه حسابی خسته شد، ماتادور حرفه‌ای با یک میله ویا نیزه تیز از غفلت گاو...

ادامه مطلب

everyday life

نامه به نوه عزیزم۱۹تیر۱۴۰۲(روزمرگی)

1402/04/19 نامه به نوه دلبرممی دونی کلمه دلبر چقدر زیباست. چقدر بار مثبت داره. یعنی کسی که دلت را برده برای خودش. بخشی از دلم برای دخترم رفته و حالا باوجود تو بقیه‌اش هم رفت. نوش جونت عزیزم.در مورد اتفاقات و روزمرگی‌هایم برایت می‌نویسم تا وقتی نیستم بدونی ما چطور روزگارمان سپری می‌شد.یک هفته پراز بیماری را سپری کردیم. همه دوستان و آشنایان و خانواده دچار دل‌درد و اسهال و تهوع شده‌اند. این بار منم مثتثنی نشدم و همراه آن‌ها بیمارشدم....

ادامه مطلب

دستیار دست وپا چلفتی ونابلد

نامه به نوه عزیزم۱۳تیر۱۴۰۲(دستیار مدیر عامل)

نامه به نوه13تیر1402 چند روز پیش دوستم سحر برای کار تماس گرفت تا برای دخترش جایی مناسب پیدا کنم.پرسیدم: با کامپیوتر آشنایی دارد؟پاسخ داد:کمی آشناست در فوتو شاپ هم‌دستی بر آتش دارد.پرسیدم: حسابداری چی؟گفت: بلد نیست. ولی خواهرم حسابدار بوده می‌تواند در زمان کوتاهی به او آموزش بدهد.از او خواستم رزومه دخترش را برایم بفرستد تا برایش کار مناسبی پیدا کنم. چندماه قبل بعد از عید دخترم که در شرکت نرم‌افزاری مدیر محصول است؛ برای دستیار مدیرعامل، یکی از دوستانش را کاندید کرد....

ادامه مطلب